نام و نام خانوادگی : محمود مراد اسکندری
نام پدر: خداکرم
تاریخ تولد : ۰۱/۰۱/۱۳۳۷
تاریخ شهادت :۰۹/۰۷/۱۳۵۹
نام و نام خانوادگی :محمد اکبرزاده دشت بزرگ
نام پدر :اکبر
تاریخ تولد:۰۱/۰۷/۱۳۴۰
تاریخ شهادت :۱۳/۰۵/۱۳۶۱
محل تولد : اهواز
محل شهادت :خوزستان
نام و نام خانوادگی : جعفر دشت بزرگ
نام پدر:عبود
محل تولد : اهواز
تاریخ شهادت : 15/08/1364
محل شهادت : اهواز
محل دفن: گلزار شهدای اهواز
نام پدر:موسی
تاریخ تولد:۱۲/۰۷/۱۳۴۷
محل تولد: (اهواز) ام التمیر
تاریخ شهادت:۳۰/۱۱/۱۳۶۴
محل شهادت:فاو
وصیتنامه شهیدعبدالحمید عقیلی
باسلام و درود خدمت امام زمان(عج) و نائب برحقش امام خمینی روحی له الفداء و خانواده محترم شهدا، معلولین، مجروحین، اسراء، مفقودین و با امید به اینکه خداوند ما را در صف صالحین وعاقبت بخیران قرار دهد، وصیت خود را شروع میکنم:خدا در قرآن میفرماید:"إن تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم" و اینک برای یاری خدا آمده ایم، امید به نصرت او داریم و آمده است "هرکس یک قدم به طرف من بیاید، من قدمها به طرفش برمیدارم" ومن که در تمام عمر انسانی گنهکار به نفس خویش بوده ام، اکنون احساس میکنم که راه یافته ام وخدایم را شناخته ام و بسوی او حرکت میکنم و از او میخواهم که مرا یک لحظه بخود وانگذارد که همان یک لحظه لغزشی و بعدهم سقوط...در این دنیای فانی، جایی که پدران و مادران ما امتحان داده اند و ما نیز مشغول آزمایش و امتحانیم، هرکس کار خوبی انجام دهد برای تقرب به خداست و من در این مدت که افتخار حضور در جبهه را پیدا کرده ام، پی بردم که بهترین راه تقرب به خدا، نزدیکترین راه رسیدن به شهادت است.خداوندا! مرا به درجۀ رفیع شهادت نائل گردان که رهبرم، چشم و جانم، خمینی بت شکن میفرماید: "مقام شهید از همه افضل است." پس ای خدای هستی مرا در رسیدن به این فیض عظیم یاری ده. خدایا توفیق شهادت در راه خود را به من عنایت فرما. دوست دارم "انّا الیه راجعون" من بوسیله شهادت باشد، زیرا که پاک به این دنیا پا گذاشته ام و تنها هدفم این است که وقت رفتن نیز پاک باشم و این نمیشود مگر با دفاع از اسلام و آن هم خالصانه، به دور ازریا وبه دور ازعلایق دنیوی، تنها به عشق دیدار معبود و قرین شدن با رحمت واسعۀ او و این هم میسّر نمیشود مگر بوسیله شهادت. و ازخداوند باری تعالی حقیرانه خواستارم که عاقبت کارم را شهادت در راهش (فقط وفقط فی سبیل الله) قرار دهد تا بتوانم با این درجه از قرب، نظر کنم به وجه الله و زهی سعادت که خداوند این توفیق را نصیبم نمود.
خدایا عاقبت پدر و مادر و برادرانم و خواهران و همسر و فرزندانم را ختم به خیر بگردان. در اینجا لازم میدانم از خانواده عزیزم، پدر و مادرم که زحمت شبانه روزی مخصوصا در ایام طفولیت برایم کشیدند تشکر کنم و از اینکه در سرتاسر زندگی ام برای آنها مشکل ایجاد کرده ام معذرت میخواهم و امیدوارم مرا ببخشند و از شما استدعا دارم همچنان در جهت تربیت فرزندانم کوشا باشید. عزیزان مرا زینب وار نگهداری کنید و نگذارید احساس ناراحتی کنند. دلم برای آنها کباب است ولی چه کنم که اسلام غریب است و باید از دین خدا حمایت کنم.ازهمسرعزیزم معذرت میخواهم از اینکه آنطور که باید و شاید نتوانستم به وظایف خود درقبال او وفرزندانم عمل کنم ولی من همیشه در زندگی به دنبال گمشده ای بودم تا بلآخره پیدا کردم. انتظار دارم فرزندانم را طوری تربیت کنی که هرکدام سربازی از خیل یاران امام باشند.برادران عزیز و خواهران گرامی همیشه به یاد خدا باشید و بر خدا توکل کنید. از خواهرانم میخواهم همچنان در سنگر حجاب و عفاف مشتی بر دهان آمریکا باشید و بر مصائب صابر باشید. از برادرانم خواستارم همچنان پشتیبان اسلام و انقلاب و امام باشند و این را بدانند که اسلام علاوه برخون دادن - همچنان که پیامبر(ص) و علی(ع) خون جگر خوردند - باخون جگر خوردن رشد میکند. مبادا از کوره دربروید.از امت مسلمان و ایثارگر تمنا دارم که قدر این بسیجی ها را بدانید. نمیدانید که در این مدت که افتخار همراهی با آها را داشتم، چقدر از آنها درس گرفتم. کلام آقایی (خدا حفظش کند) را فهمیدم که میفرمود: "خدا حفظ کند این بسیجی ها را که به حق سربازان آمام زمانند." و یا مرحوم بهشتی شهید مظلوم میفرماید: "بسیجی ها مرغان آغشته به عشقی هستند که جای آنها در این دنیا نیست." خداوند امام عزیز را طول عمر همراه با باصحت و سلامت عطا فرماید.ای امام! من در مکتب تو تربیت شدم و راه مبارزه را در مکتب تو آموختم. بدان که تا آخرین لحظه عمر و آخرین قطره خونم در خط ولایت فقیه (رهبری تو) که همان خط الله است جانفشانی میکنم، چراکه در این انقلاب درس ایثار و اخلاص عمل را از تو آموختم، رهبرم دعا کن هرچه زودتر به آرزویم که گذشتن از قید و بند دنیا و پیوستن به خدای منان که همان شهادت فی سبیل الله است، برسم و به این وسیله عاقبت به خیر شوم، انشاءالله
این بنده حقیر به ملت عزیز و ایثارگر میگویم همانگونه که تاکنون با خون عزیزانتان از اسلام پاسداری کردید، خدای ناکرده دست از مبارزه برندارید که تازه انقلاب در آستانه پیروزی بزرگ قرار گرفته است. انقلاب به فداکاری و ایثارگری شما نیاز دارد از خداوند میخواهم آن روز نیاید که زرق و برق و اموال اندک دنیا و یا همسر و فرزندان و راحتی دنیا شما را از جهاد در راه خدا بازدارد. دفاع از اسلام را از هر چیزی که برای شما ارزش دارد مقدم شمارید، که اگر اسلام شکست خورد، جان، ناموس و تمام ارزشهای ما و شما از خطر کفار در امان نخواهد بود. فردای قیامت هیچ چیز جز اعمال صالح به فریاد انسان نمیرسد و بهترین عمل صالح اینک جهاد و دفاع ازاسلام است و تا پای جان از اسلام و امام دفاع کردن که زمان همان زمان امام حسین(ع) است و شاید هم حساستر! کفار ازهمه طرف هجوم آورده اند و بر تک تک ما واجب است از اسلام دفاع کنیم و به نظر من در این زمان از هیچکس پذیرفته نمیشود که از جهاد سرباز زند، بجز کسانیکه نقص عضو دارند. شما ای برادران و ای دوستان خود بهتر میدانید که این انقلاب به چه نحوی به پیروزی رسیده است، با شهادت علی اکبرها و علی اصغرها و حبیب ابن مظاهرها. نکند خدای ناکرده بی تفاوت بنشینید و دنیا را به آخرت ترجیح دهید. و هیچ حزن و اندوه به دل خود راه ندهید که به گفته صریح قرآن ما پیروزیم و کفر نابود است.اما ساعتهای آخر عمر من است و اشک شوق بر گونه هایم نشسته و هم اینک صحرای کربلا در چشمم مجسم شده که عزیز زهرا(س) اهل و عیالش دور او را گرفته اند و با آنها وداع میکند و به میدان میرود و بعد از مبارزه سنگین و طاقت فرسایی که میکند و به شهادت میرسد پیکر مطهرش پایمال سم اسبان میشود و سرش بالای نیزه میرود.
من نسبت به آنان که نسبت به به انقلاب و اسلام بی تفاوت بوده اند توصیه میکنم که امروزه حق و باطل مثل روز روشن است (اظهرمن الشمس) و از آنها تقاضا میکنم که دیگر بیش از این غفلت نکنند و از خواب دنیوی و از غرق شدن در لذتهای زودگذر دنیا خود را نجات دهند که دیگر حجت بر همه ما و شما تمام شده و انشاالله به صف جند االله بپیوندند. از دوستان و آشنایان خواهشمندم اگر به آنها بدی کردم مرا ببخشند و برایم دعا کنند. به بچه های مسجد سلام میرسانم و از آنها میخواهم که آنچه میتوانند در راه اسلام فعالیت کنند و پیرو امام باشند و دیدار هفتگی با خانواده شهدا را هرچه باشکوه تر برگزار کنند که انشاالله اجر عظیم دارند. اگر از کسی طلبکار باشم به او میبخشم و اگر کسی از من طلبکار است اعلام کند و از خانواده ام میخواهم که به او بدهند. از وضع حسابهای شرکت عمویم غلام درجریان است. از خانواده ام میخواهم به پدربزرگم مرتب سربزنند و جویای حال او باشند . خیلی دوست داشتم که او موفق شود و به زیارت خانه خدا برود و مرا حلال کند، اگر بودم خرج سفر پدربزرگم را میدهم و اگر نبودم و مقدور بود از درآمدم بدهید زیرا پدربزرگم را خیلی دوست میدارم.از امام عزیزم که این صراط مستقیم را به ما نشان داد تشکر میکنم و از خداوند برایش طلب عمر پربرکت و سلامتی دارم و از امت همیشه درصحنه به خصوص خانواده عزیزم میخواهم که امام را تنها نگذارید وهمیشه گوش به فرمان امام باشید و به فرامین او عمل کنید و برای من هم طلب آمرزش کنید.از خانواده عزیزم و دوستان و آشنایان میخواهم برای مظلومیت امام حسین(ع) و اطفال معصومش گریه کنند و برای من گریه نکنند هرچند گریه برای شهید ثواب دارد. از کلیه دوستان و خویشان تمنا دارم که مرا حلال کنند و از سر تقصیرات من همچنانکه خدا گذشت شما هم بگذرید.
در پایان شعری از اقبال لاهوری:
گفته از قرآن چون در عالم نشست
نقشه های پاپ و کاهن را شکست
این کتابی نیست چیز دیگری است
فاش گویم آنچه در دل مضمر است
چونکه در جان رفت جان دیگر شود
جان چو دیگر شد جهان دیگر شود
با مسلمان گفت جان بر کف بنه
آنچه از حاجت فزون داری بده
دعای همیشگی امت حزب الله فراموش نشود.خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگه دار
از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزا.خدایا خدایا تو را بحق زهرا(س) رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما
اسیران جندالله آزادشان بگردان
زیارت کربل نصیبمان بگردان
والسلام علی من اتبع الهدی
عبدالحمید عقیلی
نام و نام خانوادگی:سعید دشت بزرگ
نام پدر:علی
تاریخ تولد:01/05/1343
محل تولد:اهواز
تاریخ شهادت:01/12/1364
محل شهادت:فاو
سلام بر دخترم مهدیه جان ...دخترم چند روز پیش که از مادرت خداحافظی کردم و به سمت جبهه می آمدم در میان راه به یاد تو بودم موقع آمدنم هنوز در خواب بودی.آمدم بالای سرت و تو را بوسیدم و بوییدم نگاه به چهره ی معصومت که همچون ملکی آرام خوابیده بودیُ خدا حافظی کردم و از تو جدا شدم. در این چند سال بارها از مادرت و پدربزرگ و بی بی خداحافظی کردم به امید اینکه که دیگر برنگردم.ولی مقدرات الهی بر این تقدیر بود که بنده این خاطی سیه روز دست از پا درازتر به خانه برگردم.در هر حال نمی دانم که این نامه را برای تو می نویسم خداوند چه نقشه ای برای من کشیده است ! شاید خودم باشم و این نامه را برای تو بخوانم و برای تو از نزدیک بخواهم این قصه را بازگویم.شاید هم اگر خدا عنایت کرد به خیل شهدا بپیوندم.در هر حال ما راضی به رضای او هستیم هر آنچه که دوست بخواهد عشق است و این رمز پیروزی و سعادت در دنیا و آخرت است... دخترم می دانی که نامت را چگونه انتخاب کردیم ؟با مادرت که گفت و گو می نمودم قبل از تولد بنایم این بود که اگر هدیه خداوند پسر باشد اسمش را مهدی و اگر دختر باشد مهدیه که الحمدالله و المنه خداوند شما را بر ما هدیه آورد.دخترم در هر حال برایت نگفتم به این خاطر اسمت را مهدیه گذاشتیم که یاد و خاطره ای از عموی شهیدت مهدی عزیزمان که دو سال پیش از تولد تو شهید شده بود در خانواده گرم و زنده و به یاد ماندنی باشد... دخترم تو باید افتخار بکنی که عمویت و داییت شهید شدند برای اسلام.اگر قسمت شد و من هم شهید شدم یعنی بابات هم شهید شد باید همه جا با افتخار بگی من دختر شهیدم.من رسالت خون شهید را بر دوش دارم... دخترم به مادرت گفتم که مهدیه باید حافظ قرآن بشه تا فردای قیامت شفیع باباش بشه.آخه بابات خیلی گناهکاره بابات به خداوند خیلی بدهکاره اگه تو و مادرت و پدربزرگ و بی بی شفیع باباش نشید معلوم نیست که فردای قیامت چه بلایی سرش می یاد ... دخترم خیلی حرف دارم ولی خسته ام و نمی توانم زیاد بنویسم فقط این رو بگم که خون این بچه ها خون عمو و داییت و بابات(اگه خدا بخواهد) برای قرآن و زنده شدن قرآن روی زمین ریخت... دخترم ! خداحافظ تا فرصت بعدی. http://www.dashtebozorg.sub.ir
نام و نام خانوادگی: رحمن خسروشاهی
نام پدر: مصطفی
تاریخ تولد:۰۷/۰۱/۱۳۳۹
تاریخ شهادت:۰۴/۰۴/۱۳۶۷
محل تولد:اهواز (روستای شکاره)
محل شهادت: خرمشهر
نام و نام خانوادگی :بهمن اکبرزاده دشت بزرگ
نام پدر :اکبر
تاریخ تولد:۰۶/۱۱/۱۳۴۹
تاریخ شهادت :۰۳/۰۳/۱۳۶۷
محل تولد : اهواز
محل شهادت :جزیره مجنون
خاطراتی از همسر آقا موسی.... موسی در استفاده از بیت المال خیلی حساس بود. یکبار پسرم مهدی مریض شده بود و به دلیل بمباران شهر وسیله ای نبود که او را به بیمارستان ببریم. ماشینی که سپاه در اختیار موسی قرار داده بود بیرون خانه پارک شده بود اما موسی اجازه نمیداد مهدی را با آن به بیمارستان ببریم. حال مهدی دائم بدتر میشد، تا اینکه پدر موسی به او گفت: «معادل کرایه تاکسی برای بیت المال کنار بگذار و مهدی را با ماشین سپاه به بیمارستان ببر.» موسی هم چون چارهای نبود قبول کرده و اول 80 تومان کنار گذاشت تا مهدی را به بیمارستان ببریم. بانک اعلام کرده بود که به قیمت دولتی سکه بهار آزادی تحویل میدهد. من هم با اجازه موسی برای گرفتن سکه به بانک رفتم اما دیدم ازدحام مراجعه کنندگان به حدی است که برای گرفتن سکه ساعتها باید توی صف بمانم. من چون در بانک آشنا داشتم بدون صف سکه گرفتم و به خانه آمدم. موضوع را که به موسی گفتم خیلی ناراحت شد و گفت چون حق دیگران را رعایت نکردهای سکه را پس بده. من هم به اصرار او سکه را پس دادم.
نام:نصرالله
نام خانوادگی:تقوی فر
نام پدر:محمدقلی
تاریخ تولد:۰۶/۰۶/۱۳۱۰
محل تولد:اهواز
تاریخ شهادت:۱۱/۱۲/۱۳۶۲
محل شهادت:طلایه
نام و نام خانوادگی:علی دشت بزرگ
نام پدر:طالب
تاریخ تولد:—–
محل تولد: اهواز
تاریخ شهادت:20/12/1366
محل شهادت:مسجد سلیمان-پادگان شهید محلاتی
بسم الله الرحمن الرحیم
آنان که در راه خدا پیکار مىکنند جهاد مىکنند کشته مىشوند مپندارید که مردهاند بلکه آنان زندهاند و نزد خداى خود پیکار مىخورند. و درختان انقلاب را بارور مىکنند شهیدان انقلاب اسلامیمان در آسمان انقلاب سرخمان درخشندگى مىکنند. و با این درخشندگى تاریکیهاى انقلاب را روشنى مىبخشند.
من محمود اسکندرى فرزند خداکرم که اکنون این نوار را مىگویم و صدایم به سمع شما میرسد آنرا نگهدارى کردهام و بعد از من شما بشنوید و بدانید که من هم راه حسین را انتخاب کردم من هم حسین بن على را بیاد مىآورم من هم مىخواهم همچون حسین در برابر حکومت یزیدیان نه بگویم. من هم فرمان رهبرم نایب الامام خمینى را لبیک گفتم من هم مىخواهم طاغوتیها و چپى و چپ نماها مىخواهم که همه را با قطرهاى از خونم ضربهاى خشمگین کنم و برایشان ثابت کنم که قطره قطره خون ما بیاد حسین و برا ى حسین و براى نهضت حسین و اسلام. اگر بریزد مایه خوشحالى ما و مایه تأسف شماست. مىخواهم اگر کسى نوار مرا گوش کرد و بداند که این نوار را با آگاهى کامل و با اطمینان و با عشق علاقهاى که به حسینبنعلى دارم و با عشق و علاقهاى که به میعادگاه اسلامیمان دارم پر کردهام. هر چه دارم در این زمانه در اختیار مادرم، لباسهایم در اختیار برادرانم اگر یک چیز به من تعلق مىگیرد مال مادرم است. چون مىدانم که مادرم هم یک پدر بود و هم یک مادر. زندگى را با آنچه است دوست دارم اما با آن وداع مىکنم این دنیا خالى است این دنیا تمام شدنى است اما آخرت است که تمام شدنى نیست و همیشه باقى است. دنیایى که انبیاء و معصومین. اجداد ما وفا نکرد چگونه بما وفا مىکند دنیا مزرعهاى براى آخرت. این پیغمبر ما حضرت محمد(ص) فرمود او را اطاعت مىکنیم. در حال حاضر وضو گرفتهام و مىدانم که بدنم پاک و مطهر است. مىدانم که قلبم مىخواهد پاک باشد.
اما از بس این زمانه ناروها دیده و از بس در این زمانه ظلمها را دیده نمىتواند پاک و بىآلایش باشد. من
تاکنون عاشق نشدهام و عشق را دیوانگى مىبینم و به عقیده من عشق چیز مسخرهاى است. اگر کسى قصد ازدواج کرد بهتر است دخترى مسلمان و مؤمن که او هم راضى باشد براى زندگى انتخاب کند. ما بدنیا آمدیم و از این دنیا هم مىروم اما آنچه ماند عمل ماست هر چه جمع کنیم مال این دنیاست و دنیاى اصلى هیچ پولى احتیاجى ندارد جز عمل صالح حى على خیرالعمل خداى پروردگار تو مرا آفریدى این بیناى بینایان اى روشنگر روشنگران اى داناى دانایان اى خوب خوبان اى پاک پاکان اى مطهر مطهران.
اى عقل کل اى آفریدگار تمام پدیدهها اى نام تو بهترین نامها اى تو که محمد(ص) را با قرآنش به بندگان معرفى کردى اى تو که شیطان را به بندگان معرفى کردى ما را از عذاب آخرت برهان و ما را در آخرت با محمد(ص) با على(ع) و با حسین(ع) و با شهیدان محشور بفرما.
خدایا نمىدانم بعد از من چه کسى این نوار را گوش مىکند اما هر کسى که این نوار را گوش مىکند قسمش مىدهم به پاکى پاکان به آیههاى قرآن که به ریش من نخندد زیرا این نوار را از روى آگاهى گفتهام نمىدانم کى بر زمین مىخورم نمىدانم موقع من کى مىرسد. اما هرگاه که برسد ما مشتاقیم. مرگ در رختخواب براى من ننگ است. دوست دارم شهید بشوم. چون مىدانم که شهید قلب تاریخ است. هفتاد و دو تن در صحراى کربلا شهید شدند. هزاران نفر در انقلاب اسلامیمان شهید شدند دوست دارم من هم شهید شوم.
شهید راه اسلام(انالله و انا الیه راجعون) باز هم مىگویم که از همه شما معذرت مىخواهم که قبل از شهادت نتوانستم با شما خداحافظى کنم. اما بدانید که من شهادت را مىپذیرم. و امیدوارم همه شماها که این نوار را گوش مىکنید. بدانید که شهادت چیز مهمى است و چه شیرین است از قرآن دستور مىگیریم. آیا پیامبران را فراموش نمىکنیم. و گوش به فرمان نایب امام زمان(عج) هستم. این را بدانید آن کس را که خواستم پیدا کردهام. اما خجالت مىکشم به مادرم و یا کسى بگویم که او را دوست دارم. نقشههاى خوبى دارم. اما مىدانم که این نقشهها بدرد نمىخورد. مىدانم که این دنیا بدرد نمىخورد مىدانم که زن شریک زندگى است. اما من شهادت را بر زندگى ترجیح مىدهم من زندگى ابدى را انتخاب مىکنم بهر جهت شاید روزى توانستم ازدواج کنم اگر تا آن روز شهید نشدم. و ازدواج کردم مىخواهد که اگر فرزندى از من عمل آمد نامش را از نام امامان باشد.