شهدای دشت بزرگ

شهدای دشت بزرگ

معرفی شهدای گرانقدر دشت بزرگ
شهدای دشت بزرگ

شهدای دشت بزرگ

معرفی شهدای گرانقدر دشت بزرگ

دیدارمدیرکل با خانواده شهید طاهر قطبی زاده

دیدارمدیرکل بنیاد شهید  با دوخانواده شهید ودو جانبازوآزاده
آقای فرجیان روز سه شنبه مورخ 23/10/93 به اتفاق رییس بنیاد منطقه 2 اهواز و روابط عمومی با خانواده 2 شهید به نام های نبی الله وصفی الله گنجی وشهید طاهر قطبی زاده و جانبازآزاده لطیف نعامی زاده و جانبازآزاده محمدتقی کاهکش درشهرستان اهواز دیدار نمودند ، دراین دیدارهای صمیمانه که موجب خوشحالی خانواده های دیدار شونده گردید مدیرکل محترم ضمن تجلیل وتکریم این عزیزان هدایایی به رسم یادبود به آنها اهداء نمود.

مراسم پرفیض دعای کمیل


گرامیداشت مجاهد باتقوا فرمانده بی ادعا سردار سرتیپ پاسدار شهید حاج سید حمید تقوی فر پنج شنبه 11دیماه 93بعد از نماز مغرب و عشاء با نوای دل نشین حاج رضا نبوی

اهواز بلوار ایت الله بهبهانی اسلام اباد شرقی خیابان 14 مسجد صاحب الزمان عج

سردار شهید حاج سید حمید تقوی فر

 خضوع و خشوع،افتادگی،مردانگی،نجابت،سادگی و...از خصایص حاجی بود.

 

*نماز شبهاش یادمون نمیره.حتی 1 شب نماز شبش ترک نشد. اونقدر آروم بیدار می شد و وضو میگرفت که از صدای آب و وضو گرفتنش کسی بیدار نشه و مزاحم کسی نباشه.

 

*اکثر روزهای سال روزه بود و افطارش اکثرا آب و نان و خرما و یا غذای خیلی ساده بود.حتی نون خشک هم بود با کمی آب افطار میکرد.روز شهادتش روزه بود و با زبون روزه به شهادت رسید.

 

*بالشت زیر سر نمیگذاشت...

حتی زیرانداز...

سر روی زمین میگذاشت چون اکثرا جنگ و جبهه و در موقعیتهای سخت بود شاید میخواست به راحتی عادت نکنه...

 

*در روستای ابودبس در حال ساخت یک مجتمع فرهنگی برای کودکان و نوجوانان محروم اونجا بود و یک حسینیه که مراحل پایانی اش بود...

قرار بود مراسم افطاری هر سالش رو از سال آینده در حسینیه جدید برقرار کند که فرصت نشد

می گفت هیچ کس رو از در خونت ناامید رد نکن حتی اگه نمیدونی راست میگه یا نه...

شما نیت خودت رو صاف کن و کمکش کن...

نیت شما مهمه...

 

*می تونست در بهترین مناطق شهر و خانه های سازمانی زندگی کنه ولی در مجتمعی ساده با تعداد کثیری خانوار زندگی ساده ای داشت چون میخواست مثل مردم عادی زندگی کنه....

 

*چند شب قبل شهادت زنگ زده گفته به مادرم بگید واسم دعا کنه...
از نزدیکان که همراه حاجی در سفر کربلا بودن نقل میشه که حاجی یهو غیب میشد میدیدی رفته یه شهر دیگه تو عراق و روز بعد حاجی رو بالای گنبد اباعبدلله در حال گردگیری میدیدیم.

 

*در مراسم ها هیچ وقت بالا نمینشست.و حتی گاهی حاجی را در حال جفت کردن کفشهای عزاداران می دیدیم...

 

*از هیچ یک از وسایل محل کار و بیت المال استفاده شخصی نمیکرد.حالا مثلا کوچکترین چیزش خودکار بود که خودکار استفاده شخصیش با خودکاری که برای کارهاش بود جدا بودن