شهدای دشت بزرگ

شهدای دشت بزرگ

معرفی شهدای گرانقدر دشت بزرگ
شهدای دشت بزرگ

شهدای دشت بزرگ

معرفی شهدای گرانقدر دشت بزرگ

نامه شهید موسی اسکندری به دخترش مهدیه

 سلام بر دخترم مهدیه جان ...دخترم چند روز پیش که از مادرت خداحافظی کردم و به سمت جبهه می آمدم در میان راه به یاد تو بودم موقع آمدنم هنوز در خواب بودی.آمدم بالای سرت و تو را بوسیدم و بوییدم نگاه به چهره ی معصومت که همچون ملکی آرام خوابیده بودیُ خدا حافظی کردم و از تو جدا شدم. در این چند سال بارها از مادرت و پدربزرگ و بی بی خداحافظی کردم به امید اینکه که دیگر برنگردم.ولی مقدرات الهی بر این تقدیر بود که بنده این خاطی سیه روز دست از پا درازتر به خانه برگردم.در هر حال نمی دانم که این نامه را برای تو می نویسم خداوند چه نقشه ای برای من کشیده است ! شاید خودم باشم و این نامه را برای تو بخوانم و برای تو از نزدیک بخواهم این قصه را بازگویم.شاید هم اگر خدا عنایت کرد به خیل شهدا بپیوندم.در هر حال ما راضی به رضای او هستیم هر آنچه که دوست بخواهد عشق است و این رمز پیروزی و سعادت در دنیا و آخرت است... دخترم می دانی که نامت را چگونه انتخاب کردیم ؟با مادرت که گفت و گو می نمودم قبل از تولد بنایم این بود که اگر هدیه خداوند پسر باشد اسمش را مهدی و اگر دختر باشد مهدیه که الحمدالله و المنه خداوند شما را بر ما هدیه آورد.دخترم در هر حال برایت نگفتم به این خاطر اسمت را مهدیه گذاشتیم که یاد و خاطره ای از عموی شهیدت مهدی عزیزمان که دو سال پیش از تولد تو شهید شده بود در خانواده گرم و زنده و به یاد ماندنی باشد... دخترم تو باید افتخار بکنی که عمویت و داییت شهید شدند برای اسلام.اگر قسمت شد و من هم شهید شدم یعنی بابات هم شهید شد باید همه جا با افتخار بگی من دختر شهیدم.من رسالت خون شهید را بر دوش دارم... دخترم به مادرت گفتم که مهدیه باید حافظ قرآن بشه تا فردای قیامت شفیع باباش بشه.آخه بابات خیلی گناهکاره بابات به خداوند خیلی بدهکاره اگه تو و مادرت و پدربزرگ و بی بی شفیع باباش نشید معلوم نیست که فردای قیامت چه بلایی سرش می یاد ... دخترم خیلی حرف دارم ولی خسته ام و نمی توانم زیاد بنویسم فقط این رو بگم که خون این بچه ها خون عمو و داییت و بابات(اگه خدا بخواهد) برای قرآن و زنده شدن قرآن روی زمین ریخت... دخترم ! خداحافظ تا فرصت بعدی.  http://www.dashtebozorg.sub.ir 

فرازهایی از دست نوشته شهید طاهر قطبی زاده

پدر و مادر عزیزدر حالی این مکتوبه را دارم مینویسم که تازگی به شهر مجاهدان راستین اسلام   

شهر قهرمان پرور سوسنگرد رسیده ام و به آن خاطر این را مینویسم که این نوشته بماند و شما  

بدانید ( مخصوصا" تو مادر ) آن عاطفه ای که نسبت به فرزند خود داری فقط در این دنیاست چرا  

که..... آخرت به قدری وحشت ناک است که هر کسی را که می بینی می گریزد تا خود را نجات  

بدهد ، هیچکس به فکر فرزند و یا فرزندبفکر اولیاء خود نمیباشد مگر اینکه همگی خود را در  

مقابل  اسلام تسلیم کنیم تا در آخرت که جاودانی ست باز همدیگر را ملاقات کنیم .  

طاهر قطبی زاده  http://www.laleha.sub.ir 

 سامانه پیامک :  30002515700700