شهدای دشت بزرگ

شهدای دشت بزرگ

معرفی شهدای گرانقدر دشت بزرگ
شهدای دشت بزرگ

شهدای دشت بزرگ

معرفی شهدای گرانقدر دشت بزرگ

نامه های فهیمه ( بیاد شهید طاهر قطبی زاده)

 

نامه ای از فهیمه به همسرش (شهید ) غلامرضا صادق زاده(بیاد شهید طاهر قطبی زاده)

از خانه کوچک سراچه دلم، سلامی بر آن دلی روانه می سازم که اکنون مملو از عشقها، دردها، هجرانها و سوزهاست.

سلام بر غلامرضای خوبم، عزیزم، دوست داشتنی ام که امیدوارم خدا نیز او را دوست داشته باشد. سلام بر آن همسری که به من آموخت زندگی کردن را، و به تنهایی مصیبتها و دردها را تحمل کردن و خود را برای همه مسائل آماده نمودن.

سلام بر آن منتظر الشهادتی که آرزوی همسرش و انشاالله همراه و هم هدفش - فهیم- رسیدن به آن درجه است، هم برای تو و هم برای خودش.

سلام بر آن مهربان یاوری که از لحظه ابتدای با او بودنم، با ((مسئولیت)) هم یار شدیم و با مسائل مختلف روبرو. احساس می کنم که دیگر من نیستم، مائیم و فردا، اگر خدا بخواهد ماها می شویم! و اگر خدا اینگونه نخواست من یکه تاز این مسیر زندگی خواهم شد و آنگونه خواهم کرد که خدا می خواهد . انشا الله.

سلامی که این بار با حالی دیگر می فرستم. آری احساس دیگری دارم، آنطور که فکر می کنم با یکی از عاشقانی سخن می گویم که شاید تا به حال یه به همین زودی (انشا الله) آن سوی حجاب باشد.

و من اکنون، در کویر تنهایی دلم که در عمق تشنه است به دنبال قطره آبی می گردم، آب حیات. و می دانم که این کویر در عمق خویش تشنه است اما سراچه دل شما رزمندگان در عمقش تشنه نیست و شما به آب رسیده اید ، و به حیات. و ما هنوز راه دشواری در پیش داریم. آری شما به آبی رسیدید که از کنارش لب خشک ما را نیز تر کردید.

غلامرضای من،صادق و خالص عزیز من.

می خواستم 16/2 روز ماهگرد (1) یک مطلب بنویسم و به خاطر آن روز فراموش نشدنی. ولی نمی دانم چطور شد که نتوانستم وشاید خدا خواست امروز بنویسم.

بگذار از بهترین ساعات این مدت بعد از رفتن تو سخن گویم. از آن زمان که با جمعی از دوستانم به قم و جمکران رفتیم همچون عاشقی بودم منتظر که به دیدار دوست و مرادش می شتابد. ولی چه فایده که مرادمان را ملاقات نکردیم و تنها از محیط روحانی آن محل استفاده کردیم . محیطی معطر از عطر دعا و چه زیباست که حس کنی آنجایی هستی که امام زمانت دستور ساختنش را داده. آنقدر السلام علیک یا مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) گفتیم و ... ولی جواب نشنیدیم. امید انکه امام جوابمان را در عالم غیب داده باشند.

در آن جا زن شهید چمران را دیدم. یکباره حالم دگرگون شد او را در آغوش گرفتم و به گوشه ای بردم و از او خواستم که برایت دعا کند از ان دعا ها (2)، او آرزوی سلامتی تو را کرد و رفت اما همچنان می گریستم دوباره برگشت و اینبار او مرا در آغوش گرفت به او گفتم که من می خواهم همانگونه که تو یاری از یارانش در اینجا بودی در آنجا نیز یکی از نزدیکانش باشی. حقا که بهشت جای شما عزیزان است و او همچنانکه منقلب شد و رفت و چه خوش حالی بود آن زمان که انسان برای همسرش دعا می کند آنهم این دعا را.

اما بگذار بگویم که چه روزی بود. تنها لحظه ای به دیدار چهره ای که پرتوی از نور مهدی (عج) را دارد، بیندیش خوشا به سعادت آن عزیزانی که روی ماه آن امام و مرادمان را می بینند و از همه بالاتر خوش به سعادت عزیزانی که به دیدار سرچشمه نور، ((الله)) می شتابند.

شهیدان عزیزی همچون مجید صفایی و شهید توکلی ها و طاهر قطبی زاده ها. دوستان تو که امروز در آن بهشت برین هستند، حرف طاهر پیش آمد. شب 21/2/62 از طرف سپاه آمدند درٍ خانه، اتفاقا همه اینجا بودند، دیدیم دنبال پلاک 11 می گردند و وقتی علی به در خانه رفت با یک سری مقدمات گفتند که یک شهید آورده اند که در جیبش آدرس اینجا –یعنی خانه شما- بوده. نمی دانی مامان و دیگران چه حالی شدند. مخصوصا که فامیلی اش هم (زاده) داشت و شبیه نام تو بود، با اینکه تاریخ شهادتش مربوط به خیلی قبل بود. خلاصه ما شبانه با گنبد تماس گرفتیم که شاید از بچه های گنبد باشد ولی نبود. صبح علیرضا بدون اینکه دیگران بفهمند با محمد رضا به پزشک قانونی رفتند و فهمیدند شهید دوباره به اهواز فرستاده شده و احتمالاً دوست تو بوده. خلاصه امتحان خوبی بود، باور کن من آن شب چنان حال خوشی و شادی داشتم که دیگران متعجب مانده بودند.

غلامرضا من هم که درس می خوانم ولی چه درس خواندنی. باور کن دلم برای آنجا پر میزند دلم میخواهد این 15 روزه که بیکارم (3) به اهواز بیایم ولی نمی دانم چه طوری. خیلی دلم می خواست یک جوری می شد اقلاَ از هوای آنجا استنشاق می کردم. نمی دانی چه حالی دارم. لحظه ای نیست که به یاد شما نباشم. نه شخص تو بلکه به یاد شما یاوران امام زمان. و لحظه ای نیست که به یاد فرمانده تان آن آقایمان، عزیزمان، سیدمان، مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) نباشم...

غلامرضا نمی دانی بهشت زهرایمان چه کربلایی شده. بعد از این حمله برای یکی از شهیدان محله به آنجا رفتیم. قطعه 26 در حال پر شدن است و این بار عزیزانی رفتند که رفتنشان روحمان را اتش زد. خلاصه تهرانی داریم که در آن حجله ها کوچه های شهر را نورانی کرده . و  عکسهای روی حجله ها آتشی است که بر دلهایمان زده میشود که ما چه بدبختیم و از قافله دور و با این قافله فرسنگ ها فاصله داریم.

قافله ای که قافله سالارش سید الشهدا (علیه السلام) است و عزیزانش علی اکبر و قاسمها و ...

و می دانیم که این کاروان به سوی الله می رود و بسیار عزایزان را به میهمانی و همراهی می طلبد. خونین شهرمان را به یاد می آورم که خرم شده از خون این عزیزان. خرم خون را می گویم و می دانم چنگ دازر مدتی است و باید که شما عزیزان، پاسداران آن خاکهای تربت گشته مان باشید، نمی دانم دیگر چه بگویم جر اینکه : جنگ جنگ تا پیروزی.

غلامرضا، ما را که یاد حمله آخر دگرگون می کند. دلها برای این حمله می طپد.... خلاصه مردم خیلی منتظرند و آماده حمله اند. امیدورام که هر چه زودتر این حمله با همت شما عزیزان و یاری و فرماندهی امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) با پیروزی انجام گیرد.

فکر می کنم 17 اردیبهشت حمله باشد و رمز حمله هم با علی (علیه السلام) باشد(وقتی این جمله را نوشتم خودم خنده ام گرفت انگار فرمانده جنگ شده ایم. خوب چه کنیم دیگر. تنمان به تن یکی از فرمانده هان گزمنده(4) خورده).

امید آنکه با دعای تو، من هم به راهت و در پشت سرت گام بردارم و اگر تو شهید شدی مرا هم لیاقتی باشد و در بهشت آنجا که جنات تجری من تحتها الانهار همدیگر را ببینیم.

همسرت فهیم دوست دارد تو آنگونه شوی که الله می خواهد. اگر وقت کردی دعای جوشن کبیر را بخوان. ((وجعلنا من بین ایدیهم )) و ... یادت نرود، هر روز بخوان.

عکسی از امام به یاد آن روز فراموش نشدنی برایت فرستاده ام.

 

فهیم.همسرت، و انشاالله پیروت آنکه می خواهد

با شما در کنارتان به سوی مقصودتان رود. 

http://www.laleha.sub.ir 

http://www.dashtebozorg.sub.ir 

سامانه پیامک:  30002515700700

نظرات 3 + ارسال نظر
باران 24 دی 1388 ساعت 16:47

کتاب نامه های فهیمه رو خوندم زیبا بود

طاهر 13 شهریور 1390 ساعت 16:00

سلام خوندم

نام های فهیمه به همسرش را خواند م اشکم جاری شد ./ امیدوارم فراموش
نشویم. خدایا خودت به ما رحم کن./

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد